ای، همسر سلطان دین
ملیکه ی عرش بَرین
دست من و دامنت ای
مادر زین العابدین
ای، همسر سلطان دین
ملیکه ی عرش بَرین
دست من و دامنت ای
مادر زین العابدین
ای گل زیبای حسین، علی علی
مرهم دردای حسین، علی علی
نغمه ی لب های حسین علی علی
تو امیر دل هایی، تو امام سجادی
تو امیر دریایی، عاشقی یادم دادی
امشب شب شادیّ شادی آفرین است
امشب جهان را جلوۀ حقّ الیقین است
امشب بهشت آسمانی ها زمین است
امشب شب میلاد زین العابدین است
مولود پاکی که همه هست حسین است
قرآن دیگر بر سر دست حسین است
دریاتر از دریاست امّا می شود ساقی
دریاست دنبالش که حالا می شود ساقی
آب است بی تابِ لبَش تا می شود ساقی
مَشکی حریمِ آلِ مولا می شود... ساقی...
هرچه بادا باد اما عشق باد
عشق بادا عشق بادا عشق باد
جوهر این عاشقیها عشق باد
کارِ دنیا کارِ فردا عشق باد
عقل رفت و گفت تنها عشق باد
غیر از تو را زبان من املا نمی کند
جزگفتن از تو را قلم انشا نمی کند
شاعر تو را نوشته و حاشا نمی کند
جز در سرودن از تو زبان وا نمی کند
بال ملائک وا شده شب شب نمازه
آسمون پرواز ما تا مدینه بازه
شب فرار غمه
ماه و ستاره همه
علی اکبر لطیفیان ـ میلاد امام حسین(ع)
اگر چه بال و پر ناتوانمان دادند
ولی برای پریدن زمانمان دادند
خبر دهید دوباره به بال فطرس ها
مجال پر زدن آسمانمان دادند
به احترام ملائک امانت حق را
به دست فاطمه ی مهربانمان دادند
بدون واسطه امشب کنار سجاده
تمام حُسن خدا را نشانمان دادند
قسم به بوسه ی لب های سبز پیغمبر
برای بردن نامت زبانمان دادند
امام سوم دنیا، امام عاشورا
اگر تویی هدف عشق، خوش به حال خدا
برای آن که بیابیم ما خدایت را
گرفته ایم نشانی ردَپایت را
برای آن که به سمت خدایشان ببری
گرفته اند ملائک نخ عبایت را
و جبرئیل دلش تنگ می شد ای آقا
نمی شنید اگر یک شبی صدایت را
فرشتگان مقرب هنوز حیرانند
تو را به سجده درآیند یا خدایت را
زمین به دور خودش چرخ می زند تا که
نشان دهد به سماوات کربلایت را
امام سوم دنیا، امام عاشورا
اگر تویی هدف عشق، خوش به حال خدا
به بوم عشق به مژگان تر کشید تو را
به وقت نافله های سحر کشید تو را
نه از برای زمین ها و آسمان ها بود
فقط برای خودش بود اگر کشید تورا
تو را مشاهده کرد و اسیر رویت شد
که از جمال خودش خوب تر کشید تورا
تو مثل جام پر از عشق و عاشقی بودی
که زینب آمد و یکباره سر کشید تورا
برای آن که نشان زمینیان بدهد
سوار نی شدی و در سفر کشید تورا
امام سوم دنیا، امام عاشورا
اگر تویی هدف عشق، خوش به حال خدا
تو آسمان بلندی و ما کبوتر ها
نمی رسند به بالای بامتان پرها
بدون بردن نام تو بی نتیجه بود
توسَل سر سجاده ی پیمبرها
شریعت از سخن تو حیات می گیرد
تویی که جاذبه بخشیده ای به منبرها
تو جای خود که قیامت کسی نمی داند
کجاست حدِّ نصاب مقام قنبرها
تو مثل کعبهی سیّار آسمان بودی
که در طواف تو بودند جمله ی سرها
امام سوم دنیا، امام عاشورا
اگر تویی هدف عشق، خوش به حال خدا
تو بی کران، تو بلندی، تو آسمان، تو صعود
تو آفتاب، تو دریا، تو آب هستی و رود
حکایت من و چشمم حکایت عبد است
حکایت تو و چشمت حکایت معبود
و قبل از آن که شود جبرئیل حاجی عشق
کبوتر حرمت بود و کربلایی بود
یکی ز گریه کنان مُحرمت موسی
یکی ز مرثیه خوانان ماتمت داود
به نیت همهی خانواده پیغمبر
«حسین منی انا من حسین» می فرمود
امام سوم دنیا، امام عاشورا
اگر تویی هدف عشق، خوش به حال خدا
رسیده است زمان غروب عاشورا
چه می کشد ز وداع تو زینب کبری
تو روی شانهی جبرئیل منزلت داری
به زیر این همه نیزه چه می کنی آقا؟
میان این همه نیزه که رو به پایین اند
صدای زینب کبراست، می رود بالا
حسین توست بله، باورش اگر سخت است
مُرمّل بدماء و مُقطّعُ الأعضا
کنار چشم ملائک به سمت تو خم شد
گذاشت روی گلوی بریده لب ها را
امام سوم دنیا، امام عاشورا
اگر تویی هدف عشق خوش به حال خدا
استاد سازگار ـ ولادت حضرت اباعبدالله الحسین(ع)
استاد سازگار ـ ولادت حضرت سیدالشهدا(ع)
امشب شب تبسم و اشک پیمبر است
بیشبهه از هزار شب قدر بهتر است
جان محمّد است در آغوش مرتضی
یا روی دست فاطمه قرآن دیگر است
امشب خدا به وسعت ملک وسیع خویش
با جلوۀ حسینی خود نورگستر است
امشب بوَد برای خدا هم شب حسین
گلبوسۀ نبی است به لعل لب حسین
امشب خدا ولیمه به خلق جهان دهد
امشب خدا به پیکر توحید جان دهد
امشب خدا گشوده ز رخ پرده بر رسول
روی حسین را به محمّد نشان دهد
تنها به یک ملک ندهد باز بال و پر
امشب حسین بر همه خط امان دهد
«فطرس» به فوج فوج ملک ناز میکند
دور حسیـنِ فاطمــه پـرواز میکند
این قبلۀ دل همه، جان پیمبر است
این روح انبیا و روان پیمبر است
این مصحف نبی به سر دست فاطمه
این دست حیدر است و زبان پیمبر است
این بر فراز شانه مدال محمّد است
این روی سینه تاب و توان پیمبر است
این است آن حسین که آقای عالم است
آقایـی تمــامی عالــم بــر او کـم است
ماه رسول، ماه خدا را نظاره کن
خورشید آسمان هدا را نظاره کن
بر روی دست فاطمه با صدهزار چشم
رخسار سیدالشهدا را نظاره کن
بر گرد کعبۀ دلِ ختم رسل بگرد
سعی آور و صفای صفا را نظاره کن
سر تا قدم رسول خدا زاد فاطمه
الحـق که سیدالشهدا زاد فاطمه
مادر، حسین زاده بر این مادر آفرین
این حیدرِ علی است، بر این حیدر آفرین
این منظر جمال خداوند سرمد است
بر منظر آفرین و بر این منظر آفرین
گوهر بوَد حسین و صدف، قلب فاطمه
بر این صدف سلام و بر این گوهر آفرین
امشب خدا سلام فرستد به سوی او
گیرد رسـول در بر و بوسد گلوی او
ای خاک پات تاجِ سرِ شهریارها
ای برده دل ز طایفهها و تبارها
احمد که انبیا همه بوسند دست او
داده است عضوعضو تو را بوسه بارها
بیش از هزار سال گذشت زمان هنوز
باشد هزارهات همه لیل و نهارها
دلهـای دوستـان خـدا نینـوای توست
هر لحظه یک هزارۀ کرب و بلای توست
ملک وجود گوشۀ صحن و سرای تو
دلهای انبیا حرم باصفای تو
بالله قسم چراغ هدایت به هر زمان
باشد به نوک نی سر از تن جدای تو
دین خدا ز خون گلویت وضو گرفت
خود کیستی که هست خدا خونبهای تو؟
سر تا به پا تمام سرشت محمّدی
اقرار میکنم که بهشت محمّدی
تو از خدا جلال خدایی گرفتهای
بر عالمی برات رهایی گرفتهای
در بین انبیا و امامان تو از خدا
عنوان سیدالشهدایی گرفتهای
هم خود فدای دوست شدی با هزار زخم
هم روی دست خویش فدایی گرفتهای
وقتی که تیغ خصم گلوی تو را برید
خون تو را خدا به بهای خودش خرید
ای بر تن مطهر تو جای نیزهها
آوای دلربای تو در نای نیزهها
غیر از سر مقدس تو در چهل مقام
خورشید را که دیده به بالای نیزهها؟
قرآن بخوان که تا در دروازههای شام
آیند مرد و زن به تماشای نیزهها
از بـس زدنـد بـر تـن پاک تو نیشتر
زخمت ز حلقههای زره گشت بیشتر
ای خون زخمهای تو فرش عبادتت
لطف و کرم، سجیّه و ایثار، عادتت
هر چند چهره در مه شعبان گشودهای
میلاد توست روز بزرگ شهادتت
تا بامداد روز جزا روح انبیا
آیند کربلا پی عرض ارادتت
تنها نه در طریق تو «میثم» حسینی است
عالـم حسینینـد و خـدا هم حسینی است